«Swallowing the Fish» اصطلاحی است در دنیای کسب‌وکار که در زمینه مدیریت پروژه و درآمدزایی محصول استفاده می‌شود و به استراتژی یا رویکردی اشاره دارد که در آن یک شرکت یا سازمان پروژه‌ای چالش‌برانگیز را انجام می‌دهد یا محصول پیچیده‌ای را توسعه می‌دهد که پتانسیل ایجاد اختلال در بازار یا صنعت را دارد. این قیاسی است که از رفتار یک شکارچی در حال بلعیدن ماهی بزرگ در یک لقمه به دست می‌آید که نشان‌دهنده جاه‌طلبی و جسارت مورد نیاز برای مقابله با ابتکارات بلندپروازانه است.

شرکت‌هایی که از یک راه‌حل مبتنی بر محصول به مدل خدمات محور تغییر می‌کنند، اغلب مجبورند «ماهی را قورت دهیم» یا همان «Swallowing the Fish» رخ دهد. زمانی که یک شرکت سنتی شروع به تغییر ترکیب درآمدی خود از مدل خرید دارایی به مدل اشتراک می‌کند، مدل ماهی اتفاق می‌افتد.

شاید برایتان جالب باشد که ریشه این اصطلاح از داستان کتاب مقدس در مورد بلعیده شدن یونس توسط نهنگ اقتباس شده است که گیر افتادن در ماهی خبر در ظاهر بد و شروع یک چالش بزرگ آمده است.

این ایده که از کتاب «تکنولوژی به‌عنوان کتاب بازی خدمات» / «Technology as a Service Playbook» نوشته Thomas Lah و JB Wood آغاز می‌شود، که در آن با نموداری نشان داده می‌شود که شکل یک ماهی را تشکیل می‌دهد و کاهش درآمد و افزایش هزینه‌ها را به تصویر می‌کشد.

در این مدل همزمان با کاهش درآمد، شرکت باید در بسیاری از قابلیت‌ها و ساختارهای جدیدی که برای یک مدل سودآور مبتنی بر اشتراک مورد نیاز است، سرمایه‌گذاری کند. ترکیب سنتی سودآور و پایدار درآمد بیشتر از هزینه‌ها در سمت چپ نمودار با دوره پرآشوب هزینه‌های بیش از درآمد جایگزین می‌شود.

با این حال، نتیجه نهایی این است که این دوره از سرمایه‌گذاری و بازسازی منجر به کارایی بیشتر و رشد درآمد بالاتر می‌شود، بنابراین منحنی ماهی را تکمیل می‌کند:

در حوزه مدیریت پروژه،Swallowing the Fish شامل انجام پروژه‌هایی است که به عنوان تلاش‌های پرخطر و با پاداش بالا در نظر گرفته می‌شوند. این پروژه‌ها اغلب شامل فناوری‌های پیشرفته، ایده‌های نوآورانه یا راه‌حل‌های پیشگامانه هستند. این مفهوم بر نیاز به جسور بودن در پیگیری فرصت‌هایی که به طور بالقوه می‌تواند آینده سازمان را تغییر دهد، تأکید می‌کند.

از سوی دیگر، Swallowing the Fish در مدیریت محصول، مربوط به توسعه و عرضه محصولاتی است که وضعیت موجود را به چالش می کشد و مرزهای موجود در بازار را جابجا می‌کند. این مستلزم تمایل به ریسک‌های حساب شده، برهم زدن پویایی بازار موجود، و معرفی راه حل های جدید است که می تواند توجه و وفاداری مصرف کنندگان را جلب کند.

ویژگی‌های کلیدی Swallowing the Fish در مدیریت پروژه و محصول عبارتند از:

۱. جاه طلبی: Swallowing the Fish تماماً در مورد هدف گذاری بالا و تعیین اهداف است. برای مقابله با چالش‌هایی که دیگران ممکن است آنها را غیرممکن یا بسیار خطرناک بدانند، به چشم اندازی و عزم نیاز دارد.

۲. نوآوری: برای موفقیت آمیز بودن Swallowing the Fish، سازمان‌ها باید از نوآوری استقبال کنند و مرزهای آنچه را که در حال حاضر شناخته شده یا انجام شده است، جابجا کنند. این ممکن است شامل استفاده از فناوری‌های نوظهور، اتخاذ روش‌های غیرمتعارف یا کاوش در حوزه‌های جدید و ناشناخته باشد.

۳. ریسک‌پذیری: Swallowing the Fish ذاتاً خطراتی را به همراه دارد، زیرا اغلب وارد حوزه جدید و ناشناخته می‌شود. سازمان‌ها باید تمایل داشته باشند احتمال شکست را بپذیرند و از آن درس بگیرند و ریسک‌های حساب شده‌ای را برای دستیابی به نتایج موفقیت‌آمیز انجام دهند.

۴. تفکر استراتژیک: Swallowing the Fish نیازمند یک رویکرد استراتژیک است که در آن سازمان‌ها به دقت مزایا و خطرات بالقوه مرتبط با پروژه یا محصول را ارزیابی می کنند. یک برنامه خوب فکر شده، که با تحقیقات و تجزیه و تحلیل بازار کامل پشتیبانی می‌شود، برای موفقیت ضروری است.

۵. انعطاف پذیری: Swallowing the Fish برای افراد ضعیف نیست. مستلزم صبوری و استقامت در مواجهه با موانع و مشکلات زیاد است. ممکن است شامل گذر از چالش‌های پیش‌بینی نشده و اتخاذ تصمیمات سخت برای غلبه بر موانع باشد.

با بهره‌گیری از مدل Swallowing the Fish، سازمان‌ها می‌توانند خود را به عنوان رهبران صنعت قرار دهند، بازارهای موجود را مختل کنند و ارزش قابل توجهی برای مشتریان خود ایجاد کنند. با این حال، ایجاد تعادل بین جاه طلبی و عملی بودن، حصول اطمینان از همسویی پروژه ها یا محصولات با قابلیت ها و منابع سازمان بسیار مهم است.

منابع تکمیلی: